طبیبم گفت درمانی ندارد درد مهجوری
وحشی بافقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۰۸
چهها با جان خود دور از رخ جانان خود کردم مگر دشمن کند اینها که من با جان خود کردم طبیبم گفت درمانی ندارد درد مهجوری غلط میگفت خود را کشتم و درمان خود کردم مگو وقتی دل صد پارهای … ادامه …